آزمون فارسی

امروز امتحان فارسی داشتیم. محمد (دوم) و مجتبی معلوم بود که خیلی خوب درس خونده بودن اما سید علی  و امیر درس نخونده بودن. بچه های پایه سوم هم که اصلا لای کتابو باز نکرده بودن!!!

این اطلاعات رو زمانی بدست آوردم که برگه های امتحان رو به بچه ها دادم و دیدم که فاطمه ازم می پرسه این چیه و وقتی بهش میگم امتحان دارید تعجب میکنه!!!!

چند دقیقه گذشت ودیدم که بچه های سوم فقط به برگه امتحانی نگاه می کنن و می خندن. و با اشاره میگن بلد نیستیم و امتحان نمیدیم. یاد اون روزی افتادم که با بچه ها قرار گذاشته بودیم که درس نخونیم وبرگه سفید بدیم و این کار رو کردیم و همه مون به خاطر این کار تنبیه شدیم (-۰-).............

به نظرم اومد که مسالمت آمیز این مسئله رو حل کنم ! بنابراین به بچه ها پیشنهاد دادم که برگه ها رو به من پس بدهند و بشینن درس بخونن وزنگ بعد امتحان بدهند. بچه ها هم پذیرفتن و امتحان به زنگ بعد موکول شد.

اما بچه های دوم امتحانشون رو دادن و به علی هم که اصلا نخونده بود 20 دقیقه وقت دادم درس بخونه و بعد ازش امتحان گرفتم.

خدا رو شکر نمرات بچه ها خوب شد و همه شون رو تشویق کردم و توی باغچه امتیازات ، پروانه چسبوندم.

 

---

 امروز معاون مدرسه که خودشون هم گرایش ناشنوا هستن اومدن سر کلاس و من رو خیلی راهنمایی کردن!!!!

باتشکر از ایشان...