آموزش ابتدایی ناشنوایان

Tuesday, September 7, 2010

دیروز پنج شنبه بود و من چون دانشگاه داشتم به مدرسه نرفتم.
هفته گذشته برای این که کلاسم بدون معلم نباشه با مدیر مدرسه صحبت کردم وایشون گفتند که می تونم یک معلم جایگزین کنم. توی خونه، پدرم با علاقه خاصی پیشنهاد داد که به جای من به کلاس بره. من هم با کمال میل به پیشنهادش پاسخ مثبت دادم.
وقتی از دانشگاه برگشتم با  پدرم تماس گرفتم و اوضاع کلاسم رو پرسیدم. پدرم راضی بود ولی می گفت خیلی کار سختیه و مدام بهم خسته نباشید می گفت.
روز شنبه که به مدرسه رفتم یکسر توی کلاس ما خاطرات روز پنج شنبه مرور می شد. همه بچه ها سراغ پدر منو می گرفتند و می گفتند که پدرت از تو بهتره!!! می پرسیدم چرا؟ دفترشون رو میاوردن و بهم ۲۰ هایی رو که پدرم بهشون داده بود نشون میدادن.
هرچی من توی این مدت کم فروشی کرده بودم ، پدرم جبران کرده بود.
موضوع جالب تری که اتفاق افتاده بود موضوع تنبیه بود. پدرم برای تنبیه یکی از بچه ها از روش سنتی کتک استفاده کرده بود. البته خیلی ملایم زده بود. جالب بود که پدرم می گفت بعد از اینکه زدم روی دست محمد به جای اینکه بچه ها بترسن و آروم بشینن ، بچه ها یکی یکی میومدن ودستشون رو روی میز میذاشتن و از بابای من میخواستن که بزنه روی دستشون!!!!
خلاصه اینکه ما هرچی قبلا به بابامون میگفتیم روش کتک زدن قدیمی شده ، باورش نمیشد اما روز پنجشنبه به حرف من رسید و کاملا توجیه شد.
این هفته به یکی از بستگانم که معلمه گفتم جای من بره مدرسه !!! منتظرم روز شنبه برم مدرسه ببینم این پنجشنبه چطور گذشته؟!!!

No comments:

Post a Comment