آموزش ابتدایی ناشنوایان

Tuesday, September 7, 2010

امروز محمد حالش بد بود

امروز از زنگ اول محمد میگفت سرم درد میکنه وهمش سر کلاس می خوابید. با اینکه میگفت سرم درد می کنه اما گاهی می رفت ودخترا رو اذیت می کرد وبر می گشت. برای همین فکر کردم که می خواد درس نخونه! مجبورش میکردم که صاف بشینه وخوب به درس توجه کنه!
زنگ دوم تا اومدم توی کلاس دیدم روی نیمکت دراز کشیده اما گاهی برای بچه ها شکلک در میاره وبچه ها هم بهم اشاره میکنن که محمد حالش خوبه وداره فیلم بازی می کنه ! راستش من هم چون می دیدم شیطنت می کنه بازم باورم نشد که حالش بده. ولی زنگ دوم محمد هیچ مطلبی رو یادداشت نکرد ومی گفت حالم بده.
دستم را روی پیشانیش گذاشتم . حرارتش طبیعی به نظر می رسید. به درس دادنم ادامه دادم. یکدفعه چشمم خورد به محمد که دارد اشک می ریزد. دوباره به سمتش اومدم وتا می خواستم بپرسم چرا گریه می کنی سرش رو آورد زیر نیمکت و گلاب به روی شما بالا آورد.
همین جور یک سر بالا می آورد ودختر ها جیغ زدند وبه سمت در کلاس رفتند. وامیر که کنار محمد می نشست پرید اون سمت کلاس! طفلک محمد نگاه به بچه ها میکرد وهمین طور که اشک می ریخت ، بالا هم می آورد. با اینکه خودم هم حالم داشت به هم می خورد با چشمانی نیمه باز سطل زباله را به سمت محمد هل دادم تا در آن بالا بیاورد. بچه ها به خاطر بوی نا مطبوعی که در کلاس پیچیده بود ، پنجره ها و در کلاس  را باز کردند و پنکه را روشن کردند.
هرچی به محمد که روی زمین پهن شده بود، اصرار کردم که برود پایین پیش آقای خجسته تا با خانواده اش تماس بگیرد قبول نمی کرد. به آقای خجسته خبر دادم و اومدن محمد رو بردن پایین! بعد هم آقا سید اومد که کلاس رو بشوره! زنگ خورد وبچه ها بیرون رفتن . یکی یکی از کلاس های مجاور میومدن توی کلاس سرک می کشیدن ومی پرسیدن چی شده!
زنگ آخر اصلاح تلفظ و لب خوانی داشتیم. به بچه ها تصویر حیوانات رو نشون میدادم واونا اسمشون رو می گفتن!
بچه ها یک کلمه رو به صورت کلمه نمی خونن بلکه حرف به حرف می خونن. مثلا  کلمه شیر را می خوانند " ش  ِ "،  " ای"،  " ر" یا قورباغه را می خوانند "ق " ، " او" ، " ر" ، "ب" ، " آ "، " ق " ، " ه " و حتی بخش بخش هم نمی خوانند.
بازی ای که بهش فکر می کردم اصلا توی کلاس جواب نمیده ، برای همین دارم به یه روش دیگه فکر میکنم.

No comments:

Post a Comment