آموزش ابتدایی ناشنوایان

Tuesday, September 7, 2010

کلاس نابینایان

با اجازه همکار عزیزم قصد دارم در این پست درباره  بچه های نابینا بنویسم.
بچه های کلاس خانم آلبوغبیش (یا همون آسیه خانوم خودمون) خیلی بچه های باهوش وجالبی هستن.
آسیه 4 تا دانش آموز داره که زنگهای تفریح رو در کلاس به سر می برند و من چند دقیقه ای رو با اونها می گذرونم.
بچه های کلاس،  محمد حسن ، جاسم ، هیثم و نسرین هستند که البته هیثم فقط چند روزه که به این جمع اضافه شده.
محمد حسن بی نهایت شیرین زبون و با مزه است وخیلی حرفای جالبی می زنه وگاهی از خانم معلمش پیش من شکایت می کنه !
نسرین هم خیلی با نمک و دوست داشتنیه! نسرین فارسی رو خیلی خوب صحبت می کنه و با هم خیلی دوست هستیم.
جاسم هم خیلی شیرین زبان است منتهی فارسی صحبت نمی کند و سر کلاس عربی صحبت می کند واز آنجا که خانم آلبوغبیش عربی را در کلاس ممنوع کرده، بنابراین در حد دو تا سه کلمه در ساعت کلاسی صحبت می کند. اما هر وقت من به کلاس آنها می روم قانون شکنی می کنم وبا همشون عربی صحبت می کنم!
هیثم که چند معلولیتی به حساب می آید خیلی تپل و تا حدود زیادی تنبل است وچندان با او نتونستم ارتباط بگیرم.
******************************
امروز زنگ تفریح به کلاس خانم آلبوغبیش رفتم و با بچه ها سلام واحوالپرسی کردم وقدری پیش آنها نشستم. تا گفتم چه خبر؟ محمدحسن گفت خانم کاظمی یه چیزی بگم؟
_ بفرما؟
_خانم! امروز خانممون آی کیو شده بود؟!
_ اخم کردم وگفتم این چه حرفیه می زنی، محمد حسن؟!
(با لحن بچه گانه ای گفت) : خب راست میگم خانم!  وایسین تا بگم چی شده؟!
_ خب، بفرما بگو؟
_ زنگ اول که برق قطع شده بود (!) ، خانممون منو فرستاد دفتر که برم ضبط صوت رو بیارم سر کلاس تا ازش استفاده کنیم !
شروع کردم به خندیدن!
دوباره محمد حسن ادامه داد: آخه بعدش فهمیدم که آقای توفانی هم آی کیو شده بود!
_ ا ِ ا ِ ا ِ .... محمد حسن!
_ خب آخه خانم رفتم دفتر، به آقای توفانی گفتم می خوام ضبطو ببرم سرکلاس ازش استفاده کنیم ، اونم بلند شد بهم ضبطو داد!!!!
دوباره خنده ام گرفت...
دوباره محمد حسن گفت: ولی من از همشون آی کیو تر بودم که رفتم ضبط رواز دفتر اوردم  سر کلاس.........................

No comments:

Post a Comment