حدود دو هفته بود که در به در دنبال مورچه می گشتیم تا آزمایش مربوط به درس علوم را که راجع به حرکت وسکون بود انجام دهیم. از دانش آموزان کلاس گرفته تا همکاران همگی درخانه و مدرسه به دنبال مورچه بودند و متاسفانه پیدا نشد که نشد! البته هیچ کس هم انتظار نداشت که مورچه ها خواب زمستانی را رها کرده و به خاطر درس علوم ما در باغچه خانه ومدرسه و کوچه وخیابان قدم بزنند......ولی خوب وظیفه ما بود که بگردیم.
دیروز صبح زود وقتی از خانه به مدرسه می رفتم تصمیم گرفته بودم که از خیر این آزمایش ومورچه بگذرم و با روش ها و وسایل دیگر درس را تمام کنم. در سرویس با همکاران می گفتیم ومی خندیدیم که یکباره چشم همکارمان افتاد به یک مورچه که البته آنقدر کوچک بود که با چشم مسلح قابل دیدن نبود و عجیب بود که چشم های همکار من در اوج خواب آلودگی آن را دید و با تعجب زیاد به من نگاهی کرد وگفت : مورچه!!!!!!!
آن قدر خوشحال بودم وپیش خودم می گفتم این مورچه را خداوند برایم از آسمان فرستاده وگرنه این مورچه در این فصل در سرویس ما چه می کند؟!!!
خلاصه حدود 45 کیلومتر مانده بود تا به شادگان برسیم و من این مورچه بیچاره را 45 کیلومتر از این دست به آن دست هدایت می کردم تا در نرود وبه هر زوری بود به مدرسه رساندمش! اما....
اما چشمتان روز بد نبیند همین که از سرویس پیاده شدیم و باد سرد به تن این مورچه بیچاره خورد، انگار که تازه یادش آمده بود که زمستان است و باید به خواب برود ، سرش را گذاشت و خوابید! هرچه تکانش دادیم ، فوت کردیم، بدو بدو بردیم پیش بخاری ، گفتیم گرما به تنش بخورد بلکه سر حال بیاید، بیدار نشد که نشد!
زنگ اول من ودانش آموزانم سر کلاس تمام تلاشمان را کردیم که تکان بخورد، یه کمی دلش به رحم می آمد شاخک هایش را تکانی می داد ودوباره می خوابید وخلاصه نتیجه گرفتیم که
" مورچه ها در زمستان ساکن و در بقیه فصول سال متحرکند!"
با اینکه این آزمایش ما را به نتیجه دلخواه نرساند اما باعث شد که دانش آموزان کمی درباره زندگی مورچه ها وسایر حشرات بیشتر بدانند!!!!!
No comments:
Post a Comment